گفت‌وگو با حسین عبدالله‌زاده‌حقیقی

 


نشریۀ صنعت چاپ / شمارۀ 113

 

سال 1347 روزنامه‌ها عکس جوان هنرمندی را چاپ کردند که برای نخستین‌بار در طراحی حروف فارسی قدمی‌ برداشته بود. تا آن زمان همۀ حروفی که در کارهای چاپی ایران استفاده می‌شد طراحی خارجی‌ها بود و معمولاً حرفی که برای کشورهای عربی ساخته شده بود. جوان بیست‌و‌یک سالۀ آن روز، اکنون استاد 55 ساله‌ای است که هنوز هم در طراحی حروف آشناترین نام است: حسین عبدالله‌زادۀ‌حقیقی.
از دوران نوجوانی به نقاشی و خوشنویسی علاقه‌مند بود ذوق هنری همراه با جسارت و اعتماد به نفس به او امکان داد تا به میدانی پا بگذارد که کمتر کسی به آن درمی‌آمد. پا گذاشتن در این میدان بی‌مرشد و راهنما کار آسانی نبود چرا که یک تنه باید از هفت‌خوان گذر می‌کرد. برداشتن آن همه مانع از سر راه و پنجه درافکندن با دشواری‌هایی که هرکدام تدبیر کهن مردی کارکشته و توان و همت پولاد مردی را طلب می‌کرد، کار هر کسی نبود. مردی می‌خواست که نه با دو دست، که با ده دست بجنگد و با این همه فکر و ذهنی به لطافت ابریشم داشته باشد.
طراحی حروف و قلم‌ها کاری نبود که تنها از یک خوشنویس یا نقاش و گرافیست ساخته باشد، آشنایی به فن قالب‌ریزی و ذوب لز و نیز کار دوربین و چاپ از ضرورت‌های کار بود. هم از این رو کارخانه‌های سازندۀ حروف در اروپا باورشان نمی‌شد در ایران کسی پیدا شود که توان این کار را داشته باشد.تردید آنان دوچندان می‌شد وقتی جوانی بیست ساله را روبروی خود می‌دیدند. اما عشق حقیقی به کار همۀ گره‌ها را یک به یک گشود. او در ضمن کار، بسیار چیزها آموخت و سرانجام توانست کاری را ارائه دهد که مورد تأیید نامداران این رشته در اروپا قرار گیرد.
حالا پای صحبت او می‌نشینیم تا از نخستین تجربه‌هایش تا به امروز برایمان بگوید.

 

حسین عبدالله‌زاده‌حقیقی سخن می‌گوید:

یک روز برای تحویل چند طرح که کشیده بودم به گراور‌سازی آقای رشیدیه رفته بودم. آن روز آقایان ناصری و عبدی مؤسسان حروف‌ریزی زر که قبلا هم مدیران کارخانۀ کریم آزادی بودند، به آنجا آمده بودند و داشتند صحبت می‌کردند می‌گفتند ما همه‌جا مراجعه کرده‌ایم که برایمان خط مناسبی برای حروف‌ریزی بنویسند ولی موفق نشده‌ایم (حتی پیش آقای غروی که از معروف‌ترین عربی نویسان ایران بود هم رفته بودند.) آقای رشیدیه به آنان گفتند که به ایشان (یعنی به من) کار بدهند. آن موقع من حدود بیست، بیست‌و‌دو ساله بودم. آن‌ها ابتدا با لبخندی _شاید حاکی از تمسخر_ با من برخورد کردند. اما آقای رشیدیه با اطمینان به آن‌ها گفت ایشان را هم امتحان کنید. راستش خودم هم باورم نمی‌شد که بتوانم این کار را انجام دهم. به هر حال دستورالعمل آن‌ها را گرفتم و آن حروف را با نقاشی و خط و تکنیک مشغول کار شدم. و ابتدا، ظرف دو ساعت، حروف را ده برابر بزرگتر از حروف اصلی طراحی کردم که آن‌ها خیلی خوشحال شدند. کار من از همان‌جا شروع شد. 
اولین سری حروف که من طراحی کردم، حروف 12 سیاه بود که یک سری از آن را به چاپخانۀ ارتش دادند و یک سری هم مورد استفاده خود حروف‌ریزی زر برای قالب‌ریزی و حروف‌ریزی قرار گرفت.
من در شرایطی این کار را انجام دادم که هیچ سابقۀ قبلی در این کار نداشتم، البته گاهی خط می‌نوشتم. اما چون ذوق نقاشی داشتم مطمئن بودم که خیلی زود کار را فرا می‌گیرم. در آن زمان من بیشتر به نقاشی مشغول بودم. بعدها متوجه شدم که طراحی حروف، کار نقاشی، خط و تکنیک قالب‌سازی و حروف‌ریزی را از من می‌خواهد. من اطلاعی از زمینه‌های فنی نداشتم. بعد از این که زمینه‌های طراحی شده را ردیف کردم، چندین سال دیگر روی آن‌ها کار کردم.
برای طراحی حروف لازم می‌شد که حروف مثلاً دو برابر یا بیست برابر (بنابر خواست قالب ساز) بزرگ شوند. طراحی حروف مانند درشت نویسی با قلم نی نیست. یا اگر یک حرف را با دوربین پنجاه برابر بزرگ کنند، نتیجۀ خوبی به دست نمی‌آید. شاید وقتی کوچک شد وسط «ف» و «های» دو چشم، پر می‌شود، سیاه می‌شود. بنابراین باید طوری طراحی می‌کردیم که وقتی بیست برابر طراحی کرده‌ایم، اگر تبدیل به حروف پنط10 بشود، باز هم وسط «های» دو چشم خالی باشد. زیر دندانه‌ها را باید طوری طراحی می‌کردیم که در موقع کوچک شدن بین آن‌ها پر نشود. مخصوصا وقتی چاپ می‌شود، روی کاغذهای نامرغوب‌تر، این دندانه‌ها ممکن است همه از بین بروند.
بعد از آنکه خطاطی می‌کردیم، دور حروف را مانند یک مجسمه‌ای که از قالب در می‌آید و بعد آن را صیقل می‌دهند، پوست می‌زنند و بعد با پیستوله رنگ می‌کنند، خط هم باید برای ساختن حروف همین طور باشد. بعد از نوشتن داخل چشم‌های حروفی مانند «و» «ف» و غیره را طوری می‌ساختیم که در هر چاپ پر نشود و هم از نظر کیفیت خوب باشد.
مثلاً فرض کنید در نوشتن «ی» مفرد، آخر آن مثل سوزن تیز می‌شود. وقتی این حروف کوچک شود، اصلا پرت می‌شود و از اخر آن چیزی باقی نمی‌ماند.برای جلوگیری از این وضع باید آن را به نسبتی که بدانی باید کلفت‌تر بگیری. این کار هم نباید خیلی بی‌حساب باشد، باید طوری باشد که زیبایی خط حفظ شود و درست به نسبت و اندازه باشد و هم جوابگوی غالب ساز باشد. گاهی می‌شد که سر همین خرده کاری‌ها برای یک حرف یک روز معطل می‌شدیم، مخصوصا حروف چسبان که تمام صد و چهل‌و‌چهار کاراکتر هرکدام یک حالت دارند. اتصال حروف نباید به هم بخورد. باید نقطه‌های حروف (دو نقطه تای اول و وسط) به هم بچسبند. البته این‌ها را به عنوان مثال عرض می‌کنم. می‌خواهم بگویم تنها بزرگ یا کوچک کردن حروف مطرح نیست.اگر تخصص نباشد، حروف روشن و قشنگ نمی‌شود. باید حساب این را می‌کردیم که هر حرفی بعدا حدود پنج صدم هم پخش می‌کرد.
تهیه یک سری حروف به طور متوسط اگر روزی هشت ساعت کار می‌کردم، دو ماه وقت می‌گرفت، دو ماه کار پی‌گیر و مرتب و با حوصله.
یکی از مشکلات ما آن بود که باید متناسب با لاین‌ها یا خط‌هایی که برای حروف لاتین تهیه شده بود حروف را طراحی می‌کردیم.
من از قالب سازی قدری سر در می‌آوردم ولی می‌خواستم ببینم کف حروف چطور آنقدر صاف از آب در می‌آمد که وقتی مرکب روی آن می‌آید، به خوبی و تمیزی روی آن بنشیند. تا این که از کارخانه‌های حروف‌ریزی در انگلستان بازدید کردم. آنجا مرا به عنوان تاجر معرفی کردند که تکنیک کارشان را از ما پنهان نکنند. روز بعد من همان کارخانه یک ماتریس ساختم. (ماتریس یعنی قالب حروف) خلاصه در این کار خیلی تلاش کردم و مشهور شده بودم. یادم است که مرحوم کریم آزادی آمدند به دفتر بنده در خیابان لاله‌زار، کوچۀ خندان. من قبلاً خدمت ایشان نرسیده بودم. ولی چون ایشان هم بنده را ندیده بود، خیال می‌کرد لابد باید من سن و سالی داشته باشم. وقتی خواسته بود پیش من بیاید با معرفی نامه‌ای از طرف استاد کیمیا قلم که استاد خوشنویسی من بود، آمد. من با دیدن ایشان و آن نامه واقعاً از خجالت عرق کردم. مرحوم آزادی از من تقاضا کرد که برای طراحی حروف به کارخانۀ ایشان بروم و با متخصصان حروف‌ریزی آن‌ها صحبت کنم.
طراحی حروف بر پایۀ 6 پنط تا 24 پنط یک‌جور است و اگر 24 به بالا باشد طراحی دیگری می‌خواهد. چون قطرهای بزرگ و قلم‌های بزرگ را نمی‌شود کوچک‌تر کرد، زیرا داخل حروف پر می‌شود و برعکس هم اگر قلم‌های کوچک را بزرگ کنیم،خیلی بد ولنگ و دراز می‌شوند.
برای خط‌های نازک به طور معمول می‌نوشتیم ولی برای قلم‌های سیاه (Bold) سبک قلم عوض می‌شد.حتی وقتی حرف «ج» را می‌نوشتیم، قطر آن در قسمت پائینی «ج» طوری بود که در سمت چپ کمتر باشد. این خط به نام خط روسی معروف شد. مثل 12 پنط روسی. روی این قلم من به صورت خط و نقاشی کار می‌کردم.
در طراحی حروف ریزه‌کاری‌های زیادی هست مثلاً در حروف عربی که به ایران می‌آمد، سرکج کاف بلند‌تر از طول الف بود. به طوری که در موقع چاپ، کلمۀ اکبر ناموزون به نظر می‌آمد. خارجی‌ها به آن دست نمی‌زدند چون فکر می‌کردند اگر تغییری بدهند ممکن است حرف، چیز دیگری بشود. آن‌ها زیر «کاف» را کمی‌خالی می‌کردند و بالای «الف» را هم که «کاف» بالای الف بنشیند، در نتیجه اغلب حرف ک در ماشین لترپرس می‌شکست. ما آمدیم سر کاف را کوتاه‌تر کردیم. فاصله و تناسب حروف در کلمه بهتر شد، هم جمع‌تر شد و هم قشنگ‌تر و هم یک نظمی‌ پیدا کرد. یا دندانه‌های «سین» با قلم‌های عربی به سمت راست متمایل بود که ما هم آن‌ها را به صورت عمودی در آوردیم.
خوانندگان از این تغییرات خیلی راضی بودند. چون در خط‌های عربی یک وقت می‌بینی حروف به سمت راست و بار دیگر به سمت چپ متمایل هستند و خواننده خسته می‌شود. چون چشمش هم با حروف می‌چرخد، یکی از مدیران کیهان بعد از این که من برایشان حروفی را نوشته بودم، می‌گفت ما مصححی داشتیم که می‌گفت روزی سه، چهار ساعت اضافه کاری می‌کردیم تا نوشته‌ها را تصحیح می‌کردیم ولی حالا اظافه کاری نداریم و کارها هم انجام می‌شود.
روزنامۀ اطلاعات مدت‌ها از شرکت‌های انگلیسی می‌خواست که اجازه دهند، از خود ایران یک سری حروف بدهند که در ماشین‌های حروف‌چینی استفاده شود. آن‌ها می‌گفتند شما نمی‌توانید این کار را انجام دهید، چون متخصصان این کار را ندارید. به گمانم سال 1346 بود که یک روز آقای نظام‌العلماء به دفتر من تشریف آوردند و ملاحظه کردند که برای حروف‌ریزی آقایان عبدی و ناصری خط می‌نویسم. سپس ایشان مرا به آقای مسعودی مدیر روزنامه اطلاعات معرفی کردند، از بنده دعوت شد که برای همکاری به روزنامه اطلاعات بروم. حاصل کار من یک سری حروف فارسی ساده شده (به اصطلاح- سمپلی‌فاید simplifide) بود.
ابتدا نمونه خط دادم و عیب‌های خود را گرفتم و دندانه‌ها را صاف کردم. سپس گفتند که خط‌های جدیدی آمده که نود حرفی است (مثل ماشین تحریر) یعنی «ب» اول و «ب» وسط هم یکی است. یادم می‌آید که متخصص این کار آقای «والتر‌تریسی» بود، در لاینو تایپ انگلستان. به‌هر‌حال کار ما را تأیید کردند و گفتند روی سمپلی‌فاید طراحی کنید. ایشان می‌گفتند همان حرکت‌هایی که در ماشین حروف‌ریزی لاتین هست، همان سایز و همان گارسه را به قول خودشان ریپلیس (replace) کنید یعنی جایگزین کنیم. حروف فارسی را به جای حروف لاتین. این‌ها می‌خواستند که هم ماشین ارزان‌تر تهیه شود و هم تایپیست راحت‌تر باشد من گفتم که طراحی به این صورت خیلی مشکل است. گفتند که یک نمونه برای کشورهای غربی ساخته اند، که نمونه‌اش برای ایران آمده بود و روزنامه اطلاعات قبول نکرده بود ولی آیندگان قبول کرده بود که خیلی ناموزون بود.
دندانه‌ها خیلی بلند بود مثلا در کلمۀ «کبد»، دندانه «ب» به اندازه «ک» بلند بود. به هر حال از من خواستند که بهتر از آن‌ها بنویسم. حروفی را که من طراحی کردم در انگلستان پسندیدند گفته بودند که عجیب است که این ابتکارها به ذهن ما نرسیده بود.
این در‌حالی بود که من اطلاع زیادی از حروف‌ریزی در روزنامه‌ها نداشتم و تنها چهار ساعت از حروف‌ریزی در روزنامه اطلاعات بازدید کرده بودم. حروفی را که من دادم دو سری حروف سیاه و نازک بود که شاید الآن هم در روزنامۀ اطلاعات باشد. برای روزنامۀ کیهان هم روی ماشین اینترتایپ حروفی تعبیه کردم. به گمانم سال 1355 بود که مرا از کیهان دعوت کردند که با متخصص طراحی حروف که از انگلیس می‌آید جلسه‌ای داشته باشم. من آنجا با آقای والترتریسی آشنا شدم، ایشان قبلا کارهای مرا دیده بود و پسندیده بود. در آن جلسه من بعضی از عیب‌های حروف را گفتم و راه‌حل‌هایی دادم. برای من خیلی جالب بود که آقای ‌تریسی که خودش 50 سال سابقه کار حروف‌ریزی داشت و آن موقع حدود هفتاد ساله بود، از من سؤال می‌کرد که این را چکار کنیم، آن را چکار کنیم؟ بالاخره هم حروفشان خوب نبود و من به انگلستان رفتم فرمول‌ها و نقشه‌ها را آوردم فریم (frame) یا چهار چوب کار را گرفتم که حروف باید روی آن می‌نشست. در اینجا من مشغول طراحی شدم و دو سری برای آن‌ها فرستادم، بعد هم دو سری دیگر تا شش سری فرستادیم که حروف روزنامۀ کیهان را کامل می‌کرد. این حروف برای ماشین‌های لاینوترون استفاده می‌شد.
من در روزنامۀ کیهان متوجه شدم که حروف 84 را با دست سیاه می‌کردند، چاق می‌کردند که یک تیتر سیاه خوب داشته باشند. دیدم که هر کسی یک جور سیاه می‌کند و هر کس هر ابتکاری دلش می‌خواست پیاده می‌کرد مثلاً یکی از آن‌ها سر الف آخر را به طرف چپ کج می‌کردند و ....
گفتم اجازه بدهید من یک حروف سیاه برایتان طراحی کنم و شما از آن فیلم بگیرید و قیچی کنید که همه یکدست باشد. دو ماه تمام روی حروف تیتر کار کردم. از این حروف در ماشینی به نام کامپیوگراف استفاده می‌شد.
علاوه بر این‌ها، برای ماشین تحریرهای I.B.M هم حروفی تهیه کردم که روی گوی قرار می‌گرفت. و از سال 53 در خدمت مطبوعات بود. این حروف هم به اصطلاح سمپلی‌فاید بود و جایگزین حروف لاتین روی گوی شده بود. که در خاورمیانه تا آن موقع به آن خوبی ساخته نشده بود.
نقشه‌های فنی‌اش را به من دادند و بالاخره پنج سری حروف نوشتم (نازک قلم، سیاه قلم، حروف شکسته و دکوراتیو و یک‌سری هم حرف‌های تک‌حرکتی).حروف نازک و سیاه را «فیروزه» و «مروارید» می‌گویند که از سال 1353 به بعد کار حروف‌چینی را سهل کرد. یک سری هم برای مؤسسه I.B.M لبنان درست کردم. (می‌دانید که لبنان مرکز طراحی خط نسخ و ثلث در دنیای اسلام و عرب است). آن‌ها سال 1354 پیش من آمدند، یک‌سری خط عربی برایشان درست کردم که نازک قلم بود و یک‌سری هم استادان معروف خط آنجا طراحی کرده بودند که پنجاه برابر بود، از من خواستند که کار را صد برابر کنم. من این کار را کردم و آن را به فرمول ماتریس‌سازی و قالب‌سازی درآوردم که قابل اجرا باشد.
حالا که سیستم‌های کامپیوتری آمده که ویژگی‌های خودش را دارد اول این را بگویم که امکانات کامپوتر خیلی بهتر است و خیلی سریع می‌توان طراحی کرد و پرتنوع‌تر. دست طراح بازتر است. دیگر مجبور نیستیم که مثل سابق همۀ کارها را روی لاین در نظر بگیریم. حروف قبلی را در کامپیوتر هم استفاده می‌کنند که البته اشکالاتی دارد، چون آن حروف برای کارهای سربی و چاپ در نظر گرفته شده بود و مسائل خودش را داشت مثلاً آن موقع ما دندانه‌های «شین اول» یا «ن اول» را و نقطه‌هایشان را می‌گذاشتیم اگر قطر قلم ما دو میلیمتر بود، آن‌ها را یک و نیم میلیمتر می‌گذاشتیم. چرا؟ برای اینکه وقتی چاپ می‌شود، یک نقطه تکی که روی کاغذ فشار می‌آورد، فشارش چند برابر می‌شود: به همین خاطر ما نقطه‌ها را ریزتر می‌گرفتیم.که پس از چاپ خودش را برساند به همان قطر قلم. اما حالا در ماشین‌های کامپیوتری که فشاری وجود ندارد، لزومی‌ندارد نقطه را ریزتر بگیریم. حالا باید به اندازه واقعی باشند. در ماشین‌های I.B.M هم من گمان می‌کردم که ضربۀ نقطه‌ها بیشتر باشد و آن را کوچک‌تر گرفتم ولی بعد دیدم که این‌ها در چاپ نمی‌افتد و به اصطلاح نزده زیاد دارد که این اشکالات باید برطرف شود. متأسفانه خیلی از کسانی که دست‌اندر‌کار حروف‌چینی و انتشارات هستند به زیبایی حروف بی‌توجه‌اند. یک عده هم می‌گویند که ما می‌خواهیم مطلب خوانده شود. برایشان هیچ مهم نیست که از حروف سربی 72 عددی استفاده کنند که «های اول» و «های وسط» یکی باشد. می‌گویند آقا ما می‌خواهیم که قبض برق و تلفن خوانده شود. در مورد کتاب هم می‌گویند مگر چند درصد مردم حروف را می‌شناسند که بخواهند ایراد بگیرند. در صورتی که این طور نیست، ممکن است مردم جزئیات فنی کار را ندانند ولی زیبایی یا زشتی حروف را احساس می‌کنند و حروفی که روی اصول نباشد خواننده را خسته می‌کند.
خط، به مثابۀ کارت ویزیت هر کشور است، کارت ویزیت فرهنگ ملت ما باید زیبایی خط و هنر ایران را در خود داشته باشد. به همین دلیل است که من سال‌ها است که دارم روی خط نستعلیق کار می‌کنم. یکی از مشکلات خط ما این است که خط اتصال بیش از سه تا داریم. در‌حالی‌که در خط لاتین یک خط اتصال وجود دارد. مثلاً فرض کنید که کلمۀ «شیمیدان» را در خط نستعلیق وقتی می‌نویسند، محل اتصال حروف نسبت به هم بالا و پائین است ولی شاید با کامپیوتر بتوان بعضی مشکلات را حل کرد. به‌هر‌حال من الآن هفته‌ای دو روز روی این موضوع کار می‌کنم. امیدوارم که به جایی برسم و امیدوارم که هنرمندان ما و جوان‌تر‌های ما به این کار اهمیت بدهند، وقت بگذارند، کار و مطالعه بکنند و جلوتر بروند.  

 


 

 


منبع تصویرها: صفحۀ اینستاگرام برنا ایزدپناه

رمز عبورتان را فراموش کرده‌اید؟

ثبت کلمه عبور خود را فراموش کرده‌اید؟ لطفا شماره همراه یا آدرس ایمیل خودتان را وارد کنید. شما به زودی یک ایمیل یا اس ام اس برای ایجاد کلمه عبور جدید، دریافت خواهید کرد.

بازگشت به بخش ورود

کد دریافتی را وارد نمایید.

بازگشت به بخش ورود

تغییر کلمه عبور

تغییر کلمه عبور

حساب کاربری من

سفارشات

مشاهده سفارش

سبد خرید