دانشنامۀ دیزاین | مدخل دیزاین مبلمان | نشر مشکی | ترجمۀ منظر محمدی
ball chair by Eero Aarnio
دیزاین مبلمان عبارت است از ریزمعماریِ نشستن، لم دادن، جایگذاری اشیا و نمایش دادن آنها در فضای داخلی. محصولات این رشته عبارتند از صندلی، نیمکت، مبل، چهارپایه، تختخواب، کمد، قفسه، میزتحریر و میز غذاخوری.
تاریخ مبلمان در غرب ارتباط تنگاتنگی داشت با مفهوم کارکرد موقتی. کمد کشودار شکل تکاملیافتۀ صندوقچههای چوبی حاکمان کوچنشین بود که روی گاری بر روی هم تلنبار و از مسکنی به مسکن دیگر حمل میشدند. نمونۀ دیگر صندلی است، که حتی تا همین سدۀ هفدهم دور اتاق چیده میشد، و فقط وقتی به آن نیاز بود برای استفاده جلو کشیده میشد. در شرق، خود فضا بر وسایل داخل آن ترجیح داشت، و این شیوه تقریباً تا سالهای پس از جنگ جهانی دوم و رواج آدابورسوم غربی دوام یافت.
تکامل مبلمان متأثر از این عوامل کارکردی بود (یعنی قابلیت ایجاد آسایش موقتی)، و پیرو همین عوامل، بین دو دسته مبلمان، یعنی آنها که نماد منزلت بودند و آنها که مورد استفاده قرار میگرفتند، تمایزی سلسلهمراتبی برقرار شد، و این تمایز خود را در کیفیت ساخت پیشه و انواع گونههای مبلمان نشان داد (مثل تمایز بین تختِ سایهباندار تشریفاتی با تشک ساده). ظهور تحولات آگاهانه و پیدرپی سبکی در دیزاین مبلمانْ در عصر رنسانس و با رواج گرایش به احیای سبکهای دوران باستان آغاز شد ‒ روندی که با کشفیات شهرهای باستانی هرکولانئوم و پُمپئی در سدۀ هجدهم شتاب گرفت. در سدۀ نوزدهم، دیگر مبلمان واجد بارِ ارزشیِ فرهنگی و سیاسی شده بود، و این منجر شد به پیدایی شماری سبکهای مختلف از سبک نئورنسانسی گرفته تا مصری و سبک احیای گوتیک. یکی دیگر از عوامل شتابدهنده در تحولات سبکی ظهور تولید انبوه با انقلاب صنعتی بود. سبکهایی که در آغاز سدۀ بیستم [در دیزاین مبلمان] رایج بودند هم نشان از اضطراب فقدان زیباشناسی کارِ دست داشتند، و هم اشتیاق به قابلیتهای ابزارهای دموکراتیکترِ تولید و توزیع. بهطور مثال، «آرت نوو» در برابر عقلانیت [صنعت] مقاومت میکرد، «سبک میسیونی» موضعی دوپهلو نسبت به تولید ماشینی داشت، و «آرت دکو» مشتاقانه از آن استقبال میکرد. مدرنیستهای اوایل سدۀ بیستم مدرنیته، که شورمندانه از تحولاتی که تولید انبوه در زندگی روزمره وارد کرده بود حرف میزدند، بلندپروازیهای اجتماعی بیشتری نسبت به این امر داشتند. نوآوریهای مردمگرایانه از آن نوع که در باوهاوس دیده میشد ‒ نظیر «صندلی واسیلی» مارسل بروئر در 1926 (که میگویند منبع الهام آن لولههای استیل مورداستفاده در ساخت دوچرخه بوده) ‒ چشمانداز دیزاین مبلمان را بهلحاظ کاربرد مواد بهکلی عوض کرد. در طول سدۀ بیستم، خصلت صنعتیِ افراطی این تجربیات اولیه بهتدریج تعدیل شد، خصوصاً با رواج گرایش به مواد طبیعی و فرمهای ارگانیک در دیزاین، که اولین بار در کشورهای اسکاندیناوی شروع شد.
در این سالهای آغازین سدۀ بیستویکم، بهترین توصیفی که از وضعیت دیزاین مبلمان میتوان داشت این است که تداوم انواع جنبشهای هنری و دیزاین مبلمانِ اواخر سدۀ بیستم است، که خود بر شالودۀ پاپ آرتِ دهۀ 1960 شکل گرفته بودند. اما مهمترین منبع تأثیرگذاری بر دیزاین مبلمانِ معاصر را میتوان در دهۀ 1980 یافت. این دهه شاهد ظهور سبکهای تاریخی پستمدرن پستمدرنیسم، هجوم معماران برجسته (مثل مایکل گریوز، رابرت ونتوری و دنیس اسکات براون) به عرصۀ دیزاین مبلمان، تشدید گرایش به تجربهگری با مواد و حجمهای نامتعارف (مثل مبلمان رِزینی گِتانو پِشِه) و پذیرش مبلمان بهمثابۀ مجسمۀ کاربردی (مثل نشیمنگاههای سنگی زاویهدارِ اسکات بِرتون و مبلمان عجیبوغریب گروه ممفیس) بود. جمیع این هنرمندان، معماران و دیزاینرها با رویکردهای متفاوت، نمونههای پیشگام مهمی خلق کردند که شاکلۀ آزادی روزافزونی است که نمودِ صنعت دیزاین امروز است.
آثار متأخر دیزاینرهای مبلمان بهعمد چنین مینمایند که چندان پایبند کیفیاتی مثل استحکام و ایستایی، که زمانی شرط لازم دیزاین میز، صندلی، تخت، دیوارهای کاذب و قفسهبندی بود، نیستند. دیگر چوبهای گرانقیمت و فلزات کمیاب تنها مواد مناسب برای مبلمان تلقی نمیشوند. امروزه مواد را نهتنها بهدلیل کاربردی بودن آنها ‒ دغدغهای که در باوهاوس وجود داشت ‒ بلکه بهدلیل دلالتها و قابلیتهای ساختاریشان به کار میبرند: بهعنوان مثال، قطعات بریدهشدۀ نمد در آثار مبلمان تورد بونشه؛ طنابِ سختشده در مبلمان مارسل وَندرس؛ ضایعات چوب و پارچۀ جمعآوریشده از حلبیآبادیهای سائو پائولو در کارهای فرناندو و اُمبرتو کامپانا؛ یا دیوارهایی که اروَن و رونَن بورولِک با رشتههای پلاستیکی [ساختهشده با فرایند ذوب پلاستیک] بهشکل دیوارهای جلبکی یا پیچکی میسازند.
امروزه مهارت و هدفِ واحد دیگر در دیزاین مبلمان اصل نیست، و جای خود را به خوانشهای متکثر داده است؛ این امر بازتاب تجربۀ کلانتر اجتماعی تکثر و همزمانی است، که خود حاصلِ گسترش رسانههای ارتباطی، از شبکۀ اینترنت جهانی گرفته تا تلویزیون و رادیوی ماهوارهای، است. نمونههایی در آثار دیزاینرهای امروز وجود دارد که ارجاعات تاریخی را بر مواد مدرن (مثل پلاستیک شفاف) آوار میکنند، و این بازتابی است از رفتارهای غیرخطیِ رسانههای جمعی معاصر در کار این دیزاینرها. چنین نمونههایی را میتوان در آثاری مثل «صندلی روح لویی»1 (1996) ساختۀ فیلیپ استارک، دیزاینر فرانسوی، دید که بهخاطر بازیهای [هجوآمیز] «سوییفتی»2 که با ابعاد آثارش میکند مشهور است. آثار دیگری نیز وجود دارند که دلالتهای انتقادی آشکارتری دارند، نظیر مبلمان سوخته و سیاهشدۀ دیزاینر هلندی، مارتِن باس، که با عنوان «دود» (2004) شناخته شده است و ارجاعاتی به تخریب و خاطره دارد.
امروزه کاربرد برنامهریزیشدۀ مبلمان هم مثل گذشته دارای طبقهبندیهای مشخص نیست. بهطور مثال، فرق بین مبلمان دفتری و خانگی بهصراحتِ گذشته نیست: امروزه که ساعاتِ کار افراد در طول هفته از گذشته بیشتر شده است، صنعت مبلمان اداری ایدههایی از فضای خانگی برمیگیرد. و برعکس، حالا که کامپیوتر به ابزاری خانگی مبدل شده، دیدن مبلمان دفتری (مثل صندلی معروف به «صندلی آیرون» اثر بیل اشتامف در 1994) در فضاهای خانگی بیشازپیش عادی شده است. یکی از عوامل مؤثر بر این جریان ظهور شرکتهایی است که امکان میدهند مصرفکنندگان بتوانند انواع مبلمانی را بخرند که پیشتر تنها از طریق دکوراتورها و دیزاینرهای حرفهای در دسترس بود. حتی شرکتهایی که متخصص تولید پارچههای مبلی اداری هستند محصولات برخی از خطوط تولید روکشهای مبلی خود را به مردم عادی نیز ارائه میدهند. علاوه بر این، ظهور خردهفروشیِ آنلاین نیز بازاریابی مستقیم را شتاب بخشیده است.
گسترش نشریات چاپی در زمینۀ دیزاین نیز میتواند یکی از عوامل افزایش توجه عمومی به مبلمان مدرن قرنبیستمی باشد، که زمانی باب طبع افراد معدودی بود. این نشریات گاه آرشیو آثار تاریخی [از میانۀ سدۀ بیستم] را معرفی میکنند و گاه سالگرد یادبود تبلیغات فروش آثار خاص را چاپ میکنند، مثل یادبود «صندلی ایمز لانژ»3 در سال 2006. همچنین شبکههای تجاری بازار انبوه نیز امروزه به دیزاینرها آثاری سفارش میدهند. این آثار معمولاً در ویترین بوتیکها به نمایش درمیآیند و نسخههای ارزانتری از آثار این دیزاینرها برای بازار انبوه هستند.
مبلمان همیشه نشاندهندۀ نگرشها و ایدههای افراد دربارۀ زندگی بوده است. هرچند امروزه این ایدهها همچون برندهای سلیقۀ اجتماعی بهسرعت جذبِ بازار میشوند و این امر سبب شده هم سرعتِ این تجربیات بیشتر شود و هم احیای پیدرپی سبکهای قدیمی بیشتر دیده شود. شاخصۀ دوران ما ترکیب ایندو با هم است.
نویسنده
سوزان یلاویچ (Susan Yelavich) استادیار گروه مطالعات هنر و دیزاین مدرسۀ دیزاین پارسونز است. نویسنده و کیوریتور مستقل است. ستوننویس دائمی مجلۀ آیدی است. از دبیران مجلۀ بینالمللی پاتک فیلیپ است. کتابهایش عبارتاند از: پنتاگرام/پروفایل، درون دیزاین امروز، دیزاین برای زندگی، آستانۀ هزاره، دیزاین ارتباطات و محصول و کتاب در دست تهیۀ دیگری بهنام فضاهای داخلی معاصر جهان. تخصص وی در زمینۀ دیزاین و معماری سدۀ بیستم و معاصر است. در نیویورک زندگی میکند.
پانوشت
1. این اثر دیزاین دوبارۀ صندلی لویی چهاردهم، پادشاه فرانسه، و از جنس پلاستیک شفاف است.
2. اشاره به جاناتان سوییفت (۱۶۶۷-۱۷۴۵)، هجونویس، شاعر و نویسندۀ مشهور رسالههای سیاسی در انگلستان.
3. «صندلی ایمز لانژ» مبلمانی از جنس تختۀ سهلایی قالبگیریشده و چرم است که بهدست چارلز و رِی ایمز برای شرکت تولید مبلمان هرمان میلر دیزاین و اولین بار در 1956 به بازار عرضه شد.
منابع
Antonelli, P., ed. 2001. Workspheres: Design and contemporary work styles. New York:Museum of Modern Art.
Schouwenberg, L. 2004. Hella Jongerius. London: Phaidon.
Yelavich, S. 2007. Contemporary world interiors. London: Phaidon.