در اوایل قرن بیستم، تحولی عمیق، نهتنها دنیای هنر و معماری، بلکه زندگی روزمره را نیز دگرگون کرد. جنبشی که رفتهرفته از قرن نوزدهم آغاز شده بود و بعدها با نام مدرنیسم شناخته شد، تغییری بنیادین در روند زندگی انسانها و، در پی آن، در دیزاین پدید آورد. این جنبش در خوشبینی نسبت به پیشرفت فناوری، اصلاحات اجتماعی و امکانات حاصل از صنعتی شدن ریشه داشت و هدفش بازتعریف شیوۀ زندگی و کار و ارتباط انسان با اشیا و فضاها بود.
برخلاف سنّتهای پیشینِ دیزاین که آکنده از تزیینات و ارجاعهای تاریخی بودند، مدرنیسم بر این باور شکل گرفت که «فرم باید تابع کارکرد باشد». این اصل نشانگر اشتیاق برای زدودن تزیینات غیرضروری و تمرکز بر وضوح، عقلانیت و کارایی بود. مدرنیسم صرفاً جنبههای زیباییشناسانه را در بر نمیگرفت؛ بلکه عمیقاً با این باور گره خورده بود که دیزاین میتواند ابزاری برای تحول اجتماعی باشد و آیندهای با عدالت و کارآمدی بیشتر رقم زند.
بستر تاریخی
پایان قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم با صنعتی شدن، گسترش شهرها و رشد باور به علم و فناوری همراه بود. سنّتهای دیرینۀ صنایع دستی جای خود را به تولید انبوه دادند؛ پدیدهای که گرچه به افزایش بهرهوری انجامید اما پرسشهایی جدی را نیز دربارۀ کیفیت و معنا در دیزاین مطرح ساخت.
مدرنیسم در واکنش به تاریخگرایی پرزرقوبرق قرن نوزدهم ظهور کرد و با آغوشی باز با امکانات صنعتی جدید مواجه شد. اندیشههای عقلگرایانۀ عصر روشنگری، تأکید جنبش هنر و پیشه بر صداقت در استفاده از مواد، آرمانهای اجتماعی سوسیالیسم و اصلاحات سیاسی، همگی بستر فکری این جریان را فراهم ساختند. افرادی چون لویی سالیوان در امریکا، با دیزاین آسمانخراشهای اولیه، و آدولف لوس در اتریش، که تزیینات را جنایت میشمرد، زمینهساز خلق فلسفهای از دیزاین شدند که عناصر بنیادین آن شامل وضوح و کارکردگرایی بود.
ویژگیهای اصلی مدرنیسم
1) کارکردگرایی و سادگی: دیزاین مدرنیستی بر سودمندی متمرکز بود. دیزاینرها مبلمان، ساختمانها و اشیاءِ روزمره را به اصلِ آنها فرومیکاستند تا این محصولات بی هیچ حاشیهای صرفاً کار خود را انجام دهند.
۲) فرمهای هندسی: خطوط مستقیم، زاویههای قائم و اشکال هندسی در این شیوه از دیزاین غالب بودند. منحنیها و تزیینات حذف میشدند تا جای خود را به نظمی منطقی بدهند.
۳) مواد و فناوریهای نوین: بهکارگیری فولاد، شیشه و بتن آزادی بیسابقهای در ساختار محصولات ایجاد کرد. فرایندهای صنعتی به دیزاین آثاری انجامیدند که با مواد سنّتی امکان ساخت آنها نبود.
۴) جهانشمولی: مدرنیستها باور داشتند میتوان زبانی جهانی برای دیزاین پدید آورد که از مرزهای فرهنگی و ملی فراتر رود و ریشه در اصول عقلانی داشته باشد، نه در سنّتهای محلی.
مدرسۀ باهاوس (1919-1933)
باهاوس، که قلب تپندۀ مدرنیسم به شمار میرفت، بخشی مستقل در نمایشگاه حاضر دارد. چشمانداز والتر گروپیوس برای برقراری اتحادی میان هنر، صنایع دستی و صنعت به پرورش نسلی از دیزاینرها انجامید که اصول مدرنیستی را در حوزههای گوناگون، از دیزاین مبلمان و منسوجات گرفته تا دیزاین گرافیک و معماری، به کار بردند.
تأثیر مدرنیسم بر زندگی روزمره
مدرنیسم نهتنها بناهای شاخص، بلکه اشیا و فضاهای روزمره را نیز دگرگون ساخت. مجتمعهای مسکونی مدرنیستی، با تأکید بر نور، هوا و بهداشت، تفاوتی بنیادین با خانههای تاریک و فشردۀ قرن نوزدهم داشتند. فضاهایی همچون آشپزخانۀ فرانکفورت (1926) اثر مارگارته شوتّه لیهوتسکی نمونهای کاربردی از برنامهریزی منطقی برای تسهیل کارهای خانگی بودند که بر دیزاین میلیونها خانه در دهههای بعد اثر گذاشتند. در این دوران، دیزاین محصول هم با تولید انبوه امکان دسترسی طیف وسیعتری از مردم به مبلمان و وسایل خانه را فراهم آورد. در حوزۀ دیزاین فشن نیز کوکو شنل نمایندۀ مدرنسازی پوشاک زنان از دهۀ 1920 بود. شنل در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ با دیزاینهای نوآورانهاش جایگاه ویژهای در دنیای فشن یافت. در سال ۱۹۲6، مجلۀ وُگ «پیراهن مشکی کوتاه» شنل را با خودروی فورد مقایسه کرد و آن را نمادی از سادگی و همهپسندی دانست. این دیزاین، که برای روز و شب مناسب بود، بهسرعت به یکی از عناصر ثابت مجموعههای شنل و سپس به لباسی کلاسیک در پوشش زنان قرن بیستم تبدیل شد. علاوه بر این، شنل در آثار خود از پارچههای ابریشمی لطیف و توریهای رنگارنگ نیز بهره میبرد. هرچند برخی نمادهای مدرنیسم همچنان کالاهایی تجملی باقی ماندند، اما آرمان «دیزاین خوب برای همه» رفتهرفته به فرهنگ مصرف نفوذ کرد و زمینه را برای آغاز حرکتهایی همچون تولید انبوه پوشاک ارزانقیمت یا تأسیس شرکتهایی مانند ایکیا فراهم ساخت.
نقد مدرنیسم
باید در نظر داشت که همگان شیفتۀ وضوح آشکار مدرنیسم نشدند؛ منتقدان بر این باور بودند که حذف تزیینات به خلق محیطهایی سرد و غیرشخصی میانجامد. یکنواختی بلوکهای مسکونیِ مدرنیستی گاه به جای ایجاد حسی از همبستگی اجتماعی، نوعی بیگانگی و ملال به همراه داشت. با اینحال، تأثیر مدرنیسم بر دیزاین و زندگی روزمره طی قرن بیستم پایدار باقی ماند.
میراث مدرنیسم
امروزه نیز دیزاین و معماری معاصر بهشدت متأثر از اصول مدرنیسم هستند. از برجهای شیشهای شرکتهای بزرگ گرفته تا تلفنهای هوشمند مینیمالیستی در جیب بازدیدکنندگان همین نمایشگاه، میراث مدرنیسم همهجا حیّ و حاضر است. باور به عقلانیت، کارکرد و جهانشمولی همچنان نیرویی دگرگونکننده در دیزاین به شمار میرود.
بخش تصاویر
ویلای ساوُآ (Savoye)، اثر لوکوربوزیه (1928-1931)
این اثرِ شاخص معماری مدرنیستی در حومۀ پاریس نمونهای کامل از پنج اصل معماری لوکوربوزیه، معمار سوئیسی، است: پیلوت (بهکارگیری ستون)، پلان آزاد، پنجرههای کشیده، بامباغ و نمای آزاد. فرم هندسی سفید و شیوۀ کارکردی این معماری بازتابی از آرمانهای وضوح و عقلانیت در نگرش مدرنیستی است.

نمای خارجی ویلای ساوُآ

فضای داخلی ویلای ساوُآ، بخش آشپزخانه یا خدمات

تصویری دیگر از نمای داخلی ویلا با تأکید بر پنجرههای کشیده و نمای باز

فضای نشیمن/ غذاخوری ویلای ساوُآ، که جریان فضا و نور را به نمایش میگذارد
صندلی واسیلی اثر مارسل بروئر (1925)
صندلی واسیلی، یکی از نمادینترین محصولات دیزاین مدرن باهاوس، با الهام از ساختار دوچرخه و با لولۀ فولادی ساخته شده بود. واسیلی، برخلاف مبلمان و صندلیهای پیشین، شیئی سنگین و پرتزیین نبود و ساختار سبُک و انقلابی آن ایدههای پیشین از مبلمان را به چالش کشید.

صندلی بارسلونا اثر میس فن دِر روهه و لیلی رایش (1929)
این صندلی را لودویگ میس فن در روهه و لیلی رایش برای غرفۀ آلمان در نمایشگاه بینالمللی بارسلونا دیزاین کردند. این اثر حاصل تلفیق مواد اولیۀ لوکس (چرم و فولاد ضدزنگ) با فرمی مینیمال و کارکردی است و نشان میدهد مدرنیسم، بهرغم حذف تزیینات، همچنان میتواند وقار و شکوه را در دیزاین حفظ کند.

قوری ماریانه برانت، ساختهشده از نقره و آبنوس (1929)
ماریانه برانت دیزاینر پیشگامی در باهاوس بود که مدیریت کارگاه فلزکاری این مدرسه را در سال 1927 بر عهده گرفت. او به تولید قوریهای چای، آباژور و زیرسیگاریهایی خلاقانه میپرداخت که امروزه از بهترین تولیدات دورههای وایمار و دسائوی مدرسۀ باهاوس شمرده میشوند. دیزاینهای برانت وضوح هندسی را با کارکردگرایی ترکیب میکردند و روح باهاوس را در اشیاءِ روزمره تجسم میبخشیدند.



مجموعهای از آثار مشهور مدرنیستی که عمدتاً متعلق به مدرسۀ باهاوس هستند
تایپفیس جهانی هربرت بایر (1925)
در سال 1925 هربرت بایر، دیزاینر جوان باهاوس، قلم یونیوِرسال تایپفیس را دیزاین کرد که میتوان آن را نخستین تلاش جدی برای ایجاد نوعی زبان نوشتاری کاملاً مدرن در نظر گرفت. این قلم بر اساس اشکال هندسی ساده، بهویژه دایره و خط راست، ساخته شد و بهعمد از حروف بزرگ صرفنظر کرد تا نظام نوشتاری یکدستتر و منطقیتری ارائه کند. بایر بر این باور بود که حروف بزرگ میراثی غیرضروری از دوران باستاناند و نوشتارِ نوین باید بازتابی از کارکردگرایی و سادگی مدرنیستی باشد. حاصل کوشش وی خلق تایپفیسی پیشرو، کاربردی و آیندهنگر بود. این رویکرد نهتنها در دیزاین گرافیک مدرن به کار گرفته شد، بلکه بعدها در ابداع فونتهای دیجیتال نیز الهامبخش بود و نشان داد که حتی نوشتار هم میتواند به بخشی از طرح بزرگ مدرنیسم برای بازآفرینی زندگی روزمره بدل شود.



نمونهای از تأثیر دیزاین مدرن در زندگی روزمره
سمت راست: ورودی آشپزخانۀ فرانکفورت (1926) اثر مارگارته شوتّه لیهوتسکی
سمت چپ: بازنمایی این فضا در موزۀ هنرهای کاربردی وین


نخستین نمونههای پیراهن مشکی کوتاه کوکو شنل (Little Black Dress)، محصولی که تا امروز نیز محبوبیت خود را حفظ کرده است.





