اُدیسه آس الیتیس
وقتى قرارداد ترجمه و تدوين دو كتاب «اليتيس » و «سهفهريس» را با فريدون فرياد بستيم، تصور اينكه او را در نيمۀ راه از دست بدهيم جاىي در ذهن و خيال ما نداشت، ولى چند روزى پس از آنكه متن اين كتاب را برايمان ارسال كرد، خبرگزارىها خبر تأثرآور مرگ غريبانهاش در يونان را منتشر كردند. قرار ما در مجموعۀ نوبلىها بر اين بود و هست كه در صورت نياز، ويرايش ترجمۀ مقالات و اشعار با هماهنگى و همكارى مترجم انجام شود. كارى كه با نبودن فريدون فرياد براى اين كتاب ناممكن شد. از اين رو اشعار اين كتاب بدونهيچ ويرايش، همان ترجمهاى است كه او به سرانجام رساند.
————————————————————————-
تنِ تابستان
دیرزمانی از آن دمی که صدای ریزش آخرین باران
بر فراز مورچهها و مارمولکها شنیده شد، گذشت
آسمان اکنون به بیکرانگی می سوزد
میوهها دهانهایشان را رنگین می کنند
روزنههای زمین به آرامی باز میشوند
و در کنار آبی که هجاهجا میچکد
گیاهی غول پیکر به چشم خورشید یکسره زل میزند!
این که بر ماسه های ساحل بالا به پشت خوابیده، کیست،
همو که برگ های سیمین و دودزدۀ زیتون را سیگاروار میکشد
زنجرهها خود را در گوشهایش گرم میدارند
مورچهها بر سینهاش کار می کنند
مارمولکها به درون علفزارِ بغلهایش فرو میلغزند
و از خزههای دریاییِ پاهایش، موجی نرم پا گذر میکند
موجی فرستادۀ پریِ کوچکِ دریایی که خواند:
«آه ای تنِ برهنۀ تابستانِ سوخته
خوردهشده از روغن و نمک
تنِ صخره و لرزشِ دل
وزش بزرگ باد در گیسوان بیدمشک
نفس آرام ریحان بر روی موی مجعدِ ران
پوشیده از ستارگان کوچک و سوز نهای کاج
تنِ کشتیِ ژرفِ روز !
نرمبارها می آیند و تگرگ های برقآسا
سواحل دریا می گذرند، تازیانهخوردۀ چنگالِ کولاکِ برف و باد
که با خیزابههای شرزه در دوردستها، به تیرگی میگرایند
تپه ها در پستان سفت ابرها غرق میشوند
اما تو بیخیال در پسِ همۀ اینها میخندی
و زمانِ جاودانۀ خود را دوباره بازمییابی
به همانسان که خورشید، دوباره تو را بر ماسههای ساحل بازم ییابد
به همانسان که آسمان، تو را درون تندرستیِ عریان تو بازمییابد.
- مشخصات محصول
- نظرات
هنوز نظری ثبت نشده
اولین نفری باشید که نظر میدهید
ثبت نظر