چو مرغ شب، خواندی و رفتی
ترانههای من ابتدا با تاثیر از ملودیها و موسیقی محلی و فولکلوریکِ نواحی مختلف ایران شکل گرفت و حاصل سالها سفر، جستوجو و تجربۀ خوانندۀ آنهاست. به طور مثال ترانۀ «رقص شمشیر» یا «جوونای قلعۀ پیر» بر روی آهنگی نشست که جوانان در زمانهای دور تمرین شمشیر بازی میکردند و امروز با قطعهای چوب گرداگرد هم حرکاتی موزون انجام میدهند. داستان این جوانها و ترانهای که بر زندگی آنها سروده شد تحت تاثیر موسیقی و تصاویری که در ذهن من شکل میگرفت به کلام تبدیل شد کلامی فارسی ولی چون حامل تصاویر محلی هستند ترانهای محلی به نظر میرسند.
جوونای قلعۀ پیر
همه روزها به نخجیر
شبا در پای آتیش
همهاش در رقص شمشیر…..
. . .
تعدادی از ترانهها هم تحت تاثیر آهنگ هایی سروده شده که قبلا کلام داشتهاند ولی من بر اساس احساس و حال و هوای خودم که متاثر از آن موسیقی بوده ترانهای کاملا متفاوت سرودهام مانند ترانۀ: گل باران….
چو مرغ شب خواندی و رفتی
دلم را لرزاندی و رفتی
تو اشکِ سردِ زمستان را
چو باران افشاندی و رفتی
و یا ترانۀ «خان جان» که تحت تاثیر داستان «خان جان» سروده شد که پهلوانی است بسیار قوی که حامی ضعیفان است، فضایی که در این ترانه خلق شده متاثر از داستان «خان جان» است:
همه ببرهای سیاه صیدِ کمندت
پناه آهوا سایۀ بلندت
شب و ابر سیاه کوههایِ سنگی
ستاره بارد از سُمّ سَمَندِت
. . .
و یا ترانۀ دارم امیدی:
دارم امیدی…. در آسمانت دیدهام ابرِ سپیدی
ای ابر دلکش… ای اسب سرکش ….دستی به یالت ….مینشیند تکسواری…
به یاد دارم روزی به دیدار زندهیاد اخوان ثالث رفتم تا ترانههای تازهام را بشنود ... شنیدن صدای مهربان و لحن شاعرانهاش به من امید و جانی تازه داد، آن روز با خود عهد کردم که جز «دست در دستِ تجسمِ خلاق» هرگز ترانهای نسرایم…
محمد ابراهیم جعفری/ دیماه 1394
- مشخصات محصول
- نظرات
هنوز نظری ثبت نشده
اولین نفری باشید که نظر میدهید
ثبت نظر