کمتر نهادی در تاریخ دیزاین میراثی به ژرفا و ماندگاری باهاوس از خود به یادگار گذاشته است. این مدرسه، که در سال ۱۹۱۹ به دست والتر گروپیوسِ معمار در وایمار تأسیس شد، صرفاً محل آموزش هنر و دیزاین نبود؛ بلکه رفتهرفته مأموریتی بنیادین را به عهده گرفت: از میان برداشتن مرزهای بین هنر، صنایع دستی و صنعت و ایجاد وحدتی نو که دیزاین را با نیازهای زندگی مدرن همسو میساخت.
این مدرسه بر نقش اساسی دیزاینر ـ صنعتگر در تولید صنعتی تأکید داشت؛ اصلی که کارگاههای باهاوس را به آزمایشگاههای ساخت پیشنمونه برای تولید انبوه بدل کرد. بسیاری از محصولات این کارگاهها، اعم از لوازم خانگی و منسوجات، با همکاری صنعتگران به خطوط تولید کارخانهها وارد شدند. اهمیت باهاوس صرفاً در آثار تولیدی این مدرسه نیست، بلکه در ایدههایی است که به جهان دیزاین ارائه کرد: نگاهی متفاوت به امر آموزش، پذیرش صنعت و ترویج همکاری میانرشتهای، باور به زیباییِ کارکردگرا و اعتقاد به این موضوع که دیزاین ابزاری برای شکل دادن به جهانی بهتر است.
تاریخچۀ باهاوس
باهاوس در پی جنگ جهانی اول و در دورهای از دگرگونیهای عظیم اجتماعی پدید آمد؛ آلمان با فروپاشی اقتصادی، بیثباتی سیاسی و جستوجو برای یافتن هویت فرهنگی جدیدی روبهرو بود. این مدرسه در دورهای تأسیس شد که به نظر میرسید نظم اشرافی قدیم و سنّتهای هنری آن رفتهرفته منسوخ میشوند و توان پاسخگویی به واقعیتهای جامعۀ صنعتی مدرن را ندارند. باهاوس تنها به مدت چهارده سال فعالیت کرد و در این دوران استادانی بزرگ، از جمله کاندینسکی و پل کله، در آن تدریس میکردند. پیش از آنکه این مدرسه در سال ۱۹۳۳ تحت فشار رژیم نازی تعطیل شود، از وایمار به دسائو و در نهایت به برلین نقل مکان کرد. اما در همین دورۀ کوتاه، باهاوس تعریف دیزاین را از اساس دگرگون ساخت و تأثیری گسترده بر معماری و هنرهای کاربردی اروپا گذاشت.
نوآوری آموزشی
الگوی تدریس در باهاوس نوآورانه و بیسابقه بود. به جای مرزهای سفتوسختی که پیشتر میان هنرهای زیبا و هنرهای کاربردی کشیده شده بود، در باهاوس آموزش با دورهای مقدماتی آغاز میشد که در آن دانشجویان، با تجربههایی اغلب بازیگونه، به کاوش خلاقانه در اصول پایهای رنگ، فرم و ماده میپرداختند. این دوره را یوهانس ایتن پایهگذاری کرد و پس از وی لاسلو موهولیناگی آن را توسعه داد.
دانشجویان پس از این دورۀ مقدماتی به کارگاههای تخصصیِ چوب، فلز، بافندگی، سرامیک و تایپوگرافی میرفتند و همزمان زیر نظر «استادان فرم» (هنرمندان) و «استادان صنعت» (صنعتگران) آموزش میدیدند. این نظام دووجهی بر جنبههای نظری و عملی تأکید داشت و دیزاینرهایی پرورش میداد که میتوانستند بینش هنری را با مهارت فنی درآمیزند.
ویژگیهای کلیدی دیزاین باهاوس
بیانیۀ باهاوسِ گروپیوس (۱۹۱۹) نوعی جدید از آموزش را پیشنهاد میداد و هدف آن خدمت به جامعه از طریق دیزاین بود. برخی از ویژگیهای کلیدی شیوۀ آموزش در این مدرسه عبارت بودند از:
1) وحدت هنر و صنعت: باهاوس به تولید انبوه روی آورد و در پی دیزاین اشیائی بود که، بدون قربانی کردن کیفیت، برای تولید صنعتی مناسب باشند.
2) زیباییشناسی کاربردمحور: دیزاین باهاوس، به پیروی از مدرنیسم، تزیینات غیرضروری را حذف میکرد و به خطوط صاف و هندسۀ منطقی گرایش داشت.
3) تجربه با مواد گوناگون: دیزاینرهای باهاوس به دنبال کاربردهای نوآورانۀ مواد مدرن در صنایع گوناگون، از فولاد گرفته تا منسوجات، بودند.
4) مأموریت اجتماعی: باهاوس ایدۀ «دیزاین برای همه» را ترویج میکرد و باور داشت دیزاین خوب میتواند زندگی روزمرۀ همگان، و نه صرفاً نخبگان، را بهبود بخشد.
انتقادها و محدودیتها
بهرغم آنکه هدف باهاوس تسهیل پیشرفتهای اجتماعی بود، فعالیت این مدرسه دامنۀ نفوذ محدودی داشت. بسیاری از اشیاءِ نمادین آن هنوز برای افراد طبقات متوسط و فرودست جامعه پرهزینه بودند. نابرابری جنسیتی نیز ادامه داشت؛ زنانی مانند گونتا اشتولتسِل و اَنی آلبرز سهمی فوقالعاده در پیشرفت اهداف مدرسه داشتند، اما اغلب به کارگاههای «مناسب»، از جمله کارگاه بافندگی، محدود میشدند و به حوزههایی همچون معماری یا دیزاین صنعتی راه نمییافتند.
از نظر سیاسی نیز مدرسه با نقدهایی مواجه بود: از یک سو محافظهکارانﹾ باهاوس را به داشتن گرایشاتی تندرو متهم میکردند و از سوی دیگر، چپگرایان رویکرد این مدرسه را بیش از حد غیرسیاسی و بیاعتنا نسبت به مبارزۀ طبقاتی میدانستند. سرانجام، تعطیلی باهاوس به دست نازیها نشان داد که این مدرسه چه موقعیت شکنندهای در آلمان قطبیشده داشت. با اینهمه، دستاوردهای باهاوس همچنان پابرجاست و این باور را به یادگار گذاشته است که دیزاین میتواند نیرویی برای نوسازی فرهنگی و اجتماعی باشد.
میراث باهاوس و تأثیر آن بر زندگی روزمره
باهاوس، بهرغم عمر کوتاهش، تأثیری بسیار گسترده و ماندگار بر جهان دیزاین گذاشت. پس از تعطیلی این مدرسه در سال ۱۹۳۳، بسیاری از شخصیتهای برجستۀ آن مهاجرت کردند. موهولیناگی باهاوس جدید را در شیکاگو بنا نهاد که نسلهایی از دیزاینرهای امریکایی را پرورش داد. میس فن در روهه و گروپیوس نیز آموزش معماری را در ایالات متحده دگرگون ساختند.
باهاوس همچنین پایۀ دموکراتیک کردن دیزاین را گذاشت. تأکید این مکتب بر کارکرد و دسترسپذیری، رفتهرفته زمینۀ شکلگیری شرکتهایی مانند ایکیا را فراهم ساخت که آرمانهای باهاوس را با تولید انبوه کالاهای خانگی محقق کردند. حتی امروز نیز، تأثیر منسوجات، چراغها، پوسترها و معماری باهاوس را در دکوراسیون داخلی و دیزاین محصولات میتوان دید. امروزه قدم زدن در فضایی که با الهام از باهاوس دیزاین شده، استفاده از مبلمانی از فولاد و چرم یا خواندن متنی با قلم بدون سریف زیر نور آباژوری هندسی ما را به این نتیجه میرساند که باهاوس در برقراری ارتباطی عمیق میان دیزاین و زندگی روزمره بسیار موفق بوده است.
بخش تصاویر
[برای یافتن تصاویر متنوع میتوانید به سایت باهاوس https://bauhauskooperation.com/ مراجعه کنید.]
ساختمان باهاوس در دسائو (1926)
این ساختمان، که والتر گروپیوس معماری آن را به عهده داشت، با دیوارهای شیشهای، سازماندهی ماژولار و تأکید بر نور و کارکردگرایی، به تجسم فیزیکی آرمانهای باهاوس بدل شد.
تصاویری از گذشته و حال مدرسۀ باهاوس




اَنی آلبرز و دیزاین دیوارکوب (1925)
انی آلبرز کارگاه بافندگی باهاوس را متحول کرد و منسوجات را همچون محملی برای ارائۀ هنر مدرن به کار برد. آثار او، با بهرهگیری از انتزاع هندسی، پارچه را همزمان به شیءِ هنری و نمونۀ اولیۀ صنعتی بدل کردند.

Design for Wall Hanging (1925)
لاسلو موهولیناگی و مُدولاتور نور و فضا (۱۹۳۰)
در این اثر تجربیِ کینِتیک، فلز، شیشه و قطعات متحرک به کار رفته بود. هنگامی که سازه روشن میشد و به حرکت درمیآمد، الگوهای نوریِ متغیری را پدیدار میکرد که شیفتگی باهاوس به فناوری و شیوههای جدید دیزاین را نشان میداد.

Light-Space Modulator (1930)
اُسکار اشلِمِر و پوششهای سهگانۀ باله (۱۹۲۲)
دیزاین آوانگارد اشلمر، پوشش رقصندگان، رقصپردازی و انتزاع را در هم ادغام میکرد. بازیگران پوششهایی هندسی شامل کُره، مخروط و استوانه به تن میکردند که نتیجۀ آن تبدیل بدن انسان به مجسمهای متحرک بود. از دیگر آثار اشلمر، دیزاین نشان مدرسۀ باهاوس بود.


Triadic Ballet costumes (1922) پوششهای سهگانۀ باله

نشان مدرسۀ باهاوس (1922)
هانس مایر و مدرسۀ اتحادیۀ کارگری آ.د.گ.ب (1930-۱۹۲۸)
مایر، مدیر باهاوس پس از گروپیوس، بر کارکردگرایی و فایدۀ اجتماعی دیزاین تأکید داشت. او معمار مدرسۀ اتحادیۀ کارگری آ.د.گ.ب در نزدیکی برلین بود و در دیزاین این بنا آرمانهای اجتماعی و کاربردی باهاوس، از جمله برنامهریزی منطقی، را در نظر داشت. کلاسها و خوابگاههای پر از نور و فضاهایی با دیزاین کارآمد از ویژگیهای این بنا بودند.


سالن غذاخوری مدرسۀ اتحادیۀ کارگری آ.د.گ.ب (ADGB Trade Union School)
گونتا اشتولتسِل و دیزاین منسوجات
اشتولتسل، دیزاینر برجستۀ آلمانی در حوزۀ نساجی بود که نقشی اساسی در شکلگیری و تحول کارگاه بافندگی مدرسۀ باهاوس ایفا کرد. او نخستین زنی بود که در این مدرسه به مقام «استاد» رسید و با تلاشهای خود این رشته را به سوی دیزاین صنعتی مدرن سوق داد. اشتولتسل در دورهای که بخش نساجی نادیده گرفته میشد، با بازگشایی استودیوی رنگرزی، مدیریت کارگاه بافندگی در دسائو و افزودن آموزشهای فنی و ریاضی، این حوزه را متحول کرد. او با بهرهگیری از ایدههای هنر مدرن، آزمایش با مواد مصنوعی و ارتقاءِ دانش فنی، کارگاه نساجی باهاوس را به یکی از موفقترین بخشهای این مدرسه بدل ساخت.

صندلی افریقایی، از آثار مشترک اشتولتسل و بروئر (1921).

بافتۀ اشتولتسل بر صندلی بروئر (1922)

کارت شناسایی گونتا اشتولتسل در باهاوس دسائو.

دیوارکوب قرمزـ سبز اثر اشتولتسل (1928-1927)
چراغ میز باهاوس اثر ویلهلم واگنفلد (۱۹۲۴)
این محصول، که به چراغ باهاوس مشهور است، از شیشه و فلز ساخته شده و فرم هندسی و دیزاین کاربردی آن، اصول زیباییشناسی این مدرسه را آشکار میسازد. این اثر، که در سال ۱۹۸۲ جایزۀ آلمانی «فرم خوب» (Gute Form) را نیز دریافت کرد، همچنان یکی از پرطرفدارترین آثار کلاسیک باهاوس است. چراغ باهاوس یکی از نمادهای تاریخ دیزاین صنعتی نیز به شمار میآید و دیزاین آن بازتابی از ایدۀ بنیادین «تبعیت فرم از کارکرد» است.

Bauhaus Table Lamp (1924)
یوست اشمیت و پوستر نمایشگاه باهاوس (۱۹۲۳)
اشمیت برای دیزاین پوستر نمایشگاه باهاوس از فرمهای هندسی جسورانه، عدم تقارن و تایپوگرافیِ بدون سریف استفاده کرد. این پوستر از رویکردی پیشرو و تازه در دیزاین گرافیک و ارتباطات خبر میداد.






